Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...
والنتاين هم گذشت اما ... پارسال رُز والنتاين رو به حافظ عزيز هديه كردم، امسال هم بدور از دوستهايي كه مي بايست باشن با معصومه جان جشن گرفتيم كه براش يك سپرايز داشتم، اميدوارم روزهاي بسيار خوبي رو به دنبال داشته باشه.(كادوهاي والنتاين روي دستم باد كرد :))) جمعه با يك جمع صميمي براي برف بازي به سپيدان رفتيم كه مادر شهرزاد خانومي و افسانه عزيزم هم بودن.
امسال براي بار دوم به پيست سپيدان رفتم اما اين بار از سر ناچاري و نبودن برف در جاهاي ديگه بود ;) تلفات هم داشتيم! شيما نزديك بود بره زير يك تيوپ كه خدا به من رحم كرد 1 چون ديگه توي خونه جام نبود :O سر بهناز خانوم بر اثر يك گوله برف يخي قلمبه شد. مادر، دوست و نامزد دوست افسانه شيطون سوار يك تيوپ شدن تا مسير كوتاهي رو سر بخورن، قبلش از پسرهايي كه بالاتر وحشيانه سر مي خوردن خواستن تا نيان اما از بخت بد اونها مست بودن و با سرعت اومدنشون همان و ... نامزد دوست افسانه چندتا سيلي زد توي گوش يكيشون و دوستاش از بالاي كوه حمله كردن، شهرزاد و افسانه با چشم گريون به طرف مادرشون دويدن كه شهرزاد با صورت نقش زمين شد، ما از بالاي كوه داد ميزديم و ... دعوا راه افتادن همان!
مادر شهرزاد اجازه ندادن كه دعوا بيشتر بشه! قبلش من به شيما اصرار مي كردم تا با اونها بره ولي خدا به من رحم كرد 2 و اون نرفت! من و ليلاجون براي پايين اومدن به اين نتيجه رسيديم تا سوار تيوپ بشيم اما هنوز سرعت نگرفته بوديم تيوپ برگشت و دست من زير تيوپ رفت و درد گرفت. خلاصه با اينكه مدت زيادي از اومدنمون نگذشته بود از خير تيوپ بازي گذشتيم و سوار ميني بوس شديم رفتيم جاي ديگه آدم برفي نه ببخشيد كله برفي درست كرديم،
شهرزاد خانومي يك دماغ گنده براش درست كرد و خيلي جالب شده بود كه به دست بچه ها له و لورده شد! از خوراكي ها بگم كه دست همشون درد نكنه، ساندويچ و نوشابه، چيپس و شكلات و ... عصر هم آش كه براي گرم كردنش يك ساعت آتش درست كردن و آخرسر با گاز پيك نيكي گرمش كردن :)) جاي خيلي ها خالي بود.