Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...
٭ ايتاليا تقريباً از اون چيزی که فکر ميکردم بهتر بود
اينقدر بهتر که الان دلم مثل وقتی واسه ايران تنگ ميشه واسه اونجا هم تنگ شده
ميلان
يک شهر صنعتی به تمام معنا...آنچنان زيبايی نداره...شلوغ و پر از خارجيه اما اينقدری پسرکهای زيبا رو ميبينی که مجبوری از هر سه نفر دو نفر رو سربگردونی و نگاه کنی
ناپل
شهری با مردم کم سواد..کنار آب با يک غروب زيبا
شهری رو دراونجا ديديم به اسم پمپايی که قدمتش مثل تخت جمشيد هست البته اين شهر در اثر زلزله تخريب ميشه اما هنوز خيلی آباد تر از تخت جمشيد مونده شايد هم به اين دليل که دزدی سنگ در ايتاليا به اندازه ايران رايج نيست؟!
رم
وای....چی ميتونم بگم جز اينکه در رم تمام مدت سرت در هواست و می چرخی و می چرخی تا چيزی رو از قلم نندازی....همه جا مجسمه همه جا نقاشی همه جا معماری نفس گير....
اينقدری که در موزه واتيکان سيتی جايی که نقاشی معروف ميکل آنجلو به نام خلقت اونجاست من از شدت ذوق دوبار گريه کردم!
يادمه که از 19 ساگی وقتی کتابش رو ميخوندم منتظر ديدن همچين صحنه ايی بودم....
اگر اونها هنرمند بودن...پس ما چی هستيم؟!
...
کولوسيو يا همون رم قديم هم که فراموش نشدنيه...
حتی پنته آن هم رفتم جايی که رافايل رو خاک کردن....
گاهی احساس ميکردم ظرفيت اين همه رو ندارم....
ونيز..
قشنگترين لحظه ها که ميتونی با قايق توی کوچه های قديمی بری و گلهای شمعدونی جلوی پنجره خونه ها رو ببينی...
جايی که آب سبز رنگی داره...
نمناک و ابريه...
اونجا حساب زمان از دستت در ميره و فقط ميخوای آواز بخونی يا با ماسکهايی که تحفه اونجا هست توی کوچه ها بدوی....اونقدر بری که خونه مارکوپولو رو پيدا کنی...
خنده داره نه؟
همون آدمی که هميشه از بچگی کارتونش رو ميديدی حالا واقعی شده و داری دنبالش خونش ميگردی....
خونه مارکوپولو حالا تبديل شده به سالن تاتر با سقف پر از نقاشی....
راستی که دنيا رو ديدن..نعمتيه!
من مردم ايتاليا رو دوست داشتم با اينکه زبان انگليسی رو خوب نميدونن اما خيلی صميمانه رفتار ميکنن باهات...اونقدر صميمانه که يهو ميبينی سه تا پسر ايتاليايی اصل کنارتن و باهات عکس هم مياندازن
...
اما اينو جدی میگم اگر بتونم پولامو جمع کنم بازم ايتاليا رو ميگردم...هنوز با اينکه همه چيزو توی مغزم حفظ کردم چشمام از ديدنشون سير نشدن....
اميدوارم کسی که اين چيزها رو دوست داره امکانشو داشته باشه که يک بار در عمرش ايتاليا رو ببينه...
چائو
;)