nothing


Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...



			N O T H I N G shiraz *Send email & PM	Friday, October 15, 2004 روز جمعه بعد از مقدار كافي كل كل كردن بالاخره آقاي پدر راضي شدن تا ماشين رو بردارم و با شهرزاد و افسانه و مهماني از تهران ... آخي جاي ميترا خانمي و البته بقيه بچه ها خيلي خالي بود تخت جمشيد ، پرسپوليس ، پايتخت مقتدرترين پادشاهان ايران زمين ايران باستان ، پارسيان ، ... برام مثل يك مكان مقدس شده ، هميشه از رفتن و قدم گذاشتن روي سنگ فرشهاش لذت مي برم( به نظر شما اين جمله رو قبلآ نگفتم؟! ) اين بار صبحانه رو در جنگلهاي كنار تخت جمشيد خورديم ، كنار پاركينگ ، مثل هميشه چاي شيرين شهرزاد خانومي ، نان بربري تازه كه اول صبح خودم خريده بودم ، خامه همراه مرباي به مامان جون و پنير خامه اي :)) همين حالا دلم آب افتاده ، به به جاي حليم خالي بود ! روز دوشنبه هم تولد شهرزاد عزيزم بود ، مادرشون زحمت كشيدن و ما رو براي شام دعوت كردن ، هيچ چيز مثل چلو كباب خانگي نميشه ، كيك اين خانمي 20 + ... ساله يك عدد لاكپشت با چشماي گرد و قلمبه ، خيلي ناز بود :)) سه شنبه شب با همكار قديميم معصومه عزيزم و آبجي خانومي رفتيم پيتزا خورون ، اين بار با پيكان قديمي كه در دست فروش هست رفتيم تا شيما جونم تشريف بيارن ، آخه به رانندگي من اعتماد نداره ، البته حق هم داره ، روز جمعه نزديك بود بزنم به ماشين جلويي ، با دنده 5 ميرفتم و اصلآ يادم به سرعت گير دروازه قرآن نبود ، قيژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ امشب هم كه پنجشنبه هست :) هفته خوبي بود ، از ابتداي اين هفته محل كارمون به وليعصر كوچ كرده ، ساختمان تازه با ميزهاي نو كيف داره اما مدل جديد اداري مثل ترمينال ميمونه ، پر سروصدا ، دوست هاي خوبي پيدا كردم و دوست قديمي خودم (يكي از سحر ها) هم هست ، روي هم رفته جاي خوبيه ، يكي از خانم ها كه با شوهرشون رفته بودن مكه برگشتن و برامون از مسجد رسول و خانه خدا تعريف كردن ... و هفته اي كه ميايد تا باشد ، ماه رمضان ... خدايا در اين عشق مهربان باش در شب عاشقانه در شب عاشقانه ميان من وتو وقته بوسه گريه هاي من و تو به اشكهايت بگو آهسته بگو گريه را هق هق نكند دل عاشقم را رسوا نكند در شب عاشقانه ميان من و تو وقت نگاهي دلبرانه تو غرق من و من غرق تو به چشمهايت بگو آهسته بگو پلكها را برهم نزند فكرمرا پريشان نكند در شب عاشقانه ميان من و تو وقت پرواز خيال تو در انديشه من و من در انديشه تو به ترانه هايت بگو آهسته بگو بي پروا بر صفحات خيال من ننشينند دفتر عمر مرا به انتها نزديك نكنند در شب عاشقانه ميان من و تو وقت خواستن نياز من و تو به خويشتن بگو آهسته بگو دل من را پژمرده نكند احساس قشنگم را بيهوده نكند در شب عاشقانه ميان من و تو . . . behnaz // 1:16 AM ____________________________________________ Comments: Post a Comment

Friday, October 15, 2004

behnaz // 1:16 AM LinktoComments('109779069238772234') <a href="http://enetation.co.uk/comments.php?user=behnaz&commentid=109779069238772234">Comment</a> ____________________________________________

behnaz // 1:16 AM
____________________________________________