Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...
گنجشكك ديگه خسته
دلش شكسته
چه كنم
آهش تا آسمون رفته
پراش شكسته
چه كنم
گنجشكك تنها نشسته
پر از سكوته
چه كنم
چشماش پر خشمه
نكش بسته
چه كنم ، چه كنم ، چه كنم ...
اي آفتاب سوزان
به سوي تو مي آيم
گرچه از گرماي تو تشنه كام
و چشمانم تاب تو را ندارد
اما ، مي آيم
حالم پريشان و چشمانم گريان است
اما مي آيم
گرچه نيازم خنكاي نسيم است
و وجودم ميل به پاييز دارد
اما ...
مي آيي ؟!
آري ؟!
نگو ،
شنيدنش را تاب ندارم
گرچه آري گفتنت را خواهانم
اما ،
نگو
شايد انتهاي گفتنت
حراس نيامدن باشد
نگو
اگر نيايي
دوباره بر بال خيال
به سوي آسمان خواهم رفت
و شايد هرگز
هرگز
برنگردم
×××
برگرد
مگر لبان تشنه مرا نمي بيني
مگر خستگيم را حس نمي كني
برگرد
هنوز ميل به بوسيدن و بوييدن تو در من هست
به كدام آسمان سفر مي كني
به پيش خدا مي روي ؟!
مگر خداوند جانت را براي بودنت نداده
مي گذاري و مي روي ؟
به سوي او مي روي ؟!
هنوز براي ماندن خواستني هست
نيست ؟
برگرد
مگر چشمان حيران مرا نمي بيني
مگر خواستن تو را در من حس نمي كني
هنوز ميل به در آغوش كشيدنت هست
برگرد
مي خواهم پيشانيت را ببوسم
موهايت را نوازش كنم
لبخند شيرينت را ببينم
بودنت را لمس كنم
برگرد
هنوز دستانم سرد است
و چشمانم براق
هنوز مي خواهمت
برگرد