Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...


N

    O

        T

            H

                I

                    N

                        G



Thursday, June 19, 2003

سلام
آه اي سكينه جان گل من
كجايي
الان كه اين نامه را براين مينويسم الاغي از سر ذوق مشغول عر عر است
كه مرا ياد تو انداخت وقتي خار خاسك ريختم تو غذات يه هفته يبوست بودي
اينجا من الان تك و تنها عين گوسفندي كه مشغول زاييدن است
در تاريكي نشستم و منتظرم اين پسر مش ممد الاغ از موال ده بيايد بيرون تا من بروم
و چون اينجا فضا رومانتيخ است من به اين فكر افتادم كه بتو نامه اي بنويسم
تا بداني من حتي وقتي فشار زندگي هم رويم است باز هم به فكر تو هستم
الان پسر مش ممد گوزي از سر خوشي و رضايت از خود در كرد كه من بيشتر ياد تو افتادم
ياد آن دفه اي كه توت زياد خوردي و من فكر كردم حامله اي
اما صداهاي معده ات مرا از شبهه در آورد
اينجا نميداني چه قدر خوب است بوي زيباي طويله جاريست
و صداي باد معده پسر مش ممد كه هر چند وقت از سر رضايت بيرون مي آيد
يادت مي آيد آن روز كه برايت شبدر و يونجه تازه آوردم چگونه مهربانانه با بيل وسط دو پاي من كوباندي
و من ندانستم چه گونه اين همه محبت را جبران كنم و همانجا از عظمت روح ضربه تو بيهوش شدم
يا آنروز كه موقع هيزم بردن چگونه همه هيزمهايت را در بار من گذاشتي و من
فتغ كردم و 2 ماه از زندگي افتادم از عشق تو
اما نامهرباني چقدر
مگر چند بار ننه من بايد به من بگويد دهن تو بوي شير ميدهد
چند بار بايد بتو بگويم اون خوشبو كننده هوا را كه بابايت آورده تا در مستراح بزني به من
بده تا بوي دهنم را عوض كنم
من نميدانم اين عشق و عاشقي خود را چگونه به زبان بياورم
تا ننه با بيل به جان من نيفتد
الهي فداي جاي پاي تو كه در تاپاله گاوها مي افتد بشوم
نميداني كه بعد از هر بار رفتن من آنجا مينشينم تا بوي جاي پاي تو را تا آخر حس كنم
يك بار ديدم بوي تو از طويله خودمان مي آيد
با سر به آنجا رفتم و در تاريكي بوي تو را حس كردم يك جا بو زياد بود
دست زدم به آنجا كه گاومان چنان با لگد به من زد كه ديوار طويله روي من خراب شد
بعدا فهميدم كون گاو نرمان را دست زده بودم
تو چرا نميداني كه من چه درد سر هايي را براي تو تحمل كردم
من مجبورم اين نامه را همينجا به پايان ببرم چون پسر مش ممد
كارش تمام شده و من غيرتم اجازه نميدهد كه بيشتر از اين نامه تورا ببيند
خواهشا به اين نامه ديگر جواب بده
اين را هم جاي نامه هاي قبلي ميگزارم تا بخواني


پسر كبلايي اكبر
ساعت نميدونم چند
دم موال ده



behnaz // 9:38 PM
____________________________________________

Comments: Post a Comment