Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...


N

    O

        T

            H

                I

                    N

                        G

Saturday, May 03, 2003

مي دانم ، نبايد دست نيازم را جز تو به سوي كس دراز کرده و توانی نيست که چنين کنم ،
مي دانم ، خود بايد تلاش كرده ، ره به سوي روشني آورم ،
مي دانم ،
مي دانم كه نمي دانم ، نه هنوز نمي دانم ، هزار بار گشته ام و نيافتم ، نيافتم راه خوشبختي خويش ،
مي دانم كه مي داني نيازم را ، آهم را ، دل غمگينم را ،
مي دانم تو بايد تنهاييم را پر كني ، كه اگر باشي نيازي نيست ، مي داني كه مي دانم ،
اما ،،،،
پس چرا اين چنين است روزگارم
هنوز پر از آهم ، پر از اشكم ، پر از حسرت روزگارم ،

چشمانم را مي بندم تا شايد راهي به سوي روشني در لحظه هاي خيالم باشد ، بدون نياز كسي ، تنها با آنچه تو داده اي و نمي گيري ، مي دانم كه هميشه مي توان روشني خيال داشت ، مي توان ،
اما آسمان خيالم تيره است ، تيره ، تيره ، تيره ، تيره ،،،،

دگر به شوق روزگاري نيستم كه خواهد آمد ، دگر پر پرواز خيالم ميلي به پر كشيدن ندارد ، پروازي به سوي آنچه دل مي خواهد ، كه سالها در انديشه رسيدن به روياها بوده ام و اكنون چيزي براي يافتنم نيست ، چه مي خواهم ، چيزي براي خواستنم نيست ،

چرا مي خواهم ، دست مهربان نوازشگري ، كه از روي دل سوختگي نباشد ، به فكر نياز من نباشد ، خود خواسته باشد ، از روي عشق ، عشقي ميان ما ، روي در روي ،
حتي خدايي نباشد ، كه خداوند چون نياز را ميداند مي دهد ، نياز ،
مي خواهم كه نياز نباشد ، خواست باشد ، خواستني بي انتها ،،،،

كه خدا را بي انتها مي خواهم نه براي نيازم

behnaz // 10:12 AM
____________________________________________

Comments: Post a Comment