Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...


N

    O

        T

            H

                I

                    N

                        G



Friday, April 18, 2003

نسيمي گونه هايم را نوازش مي كرد و من تنها يك حس داشتم و آن گم شدن بود ، گم شدن در درياي خداوندي و چشمانم نميديد ، نمي دانستم كي ام و چرا اينجايم ، هستم آري هستم ، بودن من هست اما به كدامين زبان و با چه ترانه اي ، دوباره گمشده بودم در وادي ندانستن ها كه چرا و چرا و چرا و ...

آيا امروز هم گمشده اي بيش نيستم ؟ شايد ما گمشدگان وادي خداونديم ؟ شايد عالم ما با دنياي ديگران يكي نيست ؟ او كه بي ترس در كنار تني خواستني آرام نشسته و نمي انديشد كه فردا و فردا وفردا چه خواهد شد از ما نيست ؟ يا ما از او نيستيم ؟ كودكي بي ترس سايه ها ، بي ترس نگاه مادر ، واي كه پدرم چه خواهد گفت و من چگونه به زندگي ادامه خواهم داد ؟ بگو ، بگو گوشهايم هنوز تشنه اند ، لبانم هنوز حس خواندن دارد ، بگو ؟ بگو آيين ما كدامين آيين است ، آمده ايم تا ترسي نباشد يا ترس را هر لحظه بيشتر كنيم ؟! بگو ، بگو ، بگو ، ...

اگر نبايد ترسيد پس اخم تو چيست ، پس لرزش دستان تو چيست ، پس التهاب چشمانت از چيست ، واي كه گريه ات براي چيست ، گريه نگو ، حق حق شبانه ، نه ، اشك و آه پنهانت از چيست ؟ برايم بگو ، تو بگو ، تو ، تو ، تو ، ...

از من چه مي خواهي ، برايت فرياد كنم ، آه كشم ، داد زنم ، از من چه مي خواهي ، شايد دنياي تو رنگين تر باشد ، راهت راهتر باشد ، خواسته ات خواستني تر ؟!

و نسيم هنوز مي وزد ، آسمان ستاره دارد ، سبزه جوانه خواهد زد ، گل ميشكفد ، پژمرده خواهد شد ، خواهد مرد ، من هستم و روزي نخواهم بود ، هنوز رعدي هست ، برقي هست ، باراني هم هست و خدا ...

behnaz // 12:53 PM
____________________________________________

Comments: Post a Comment