Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...
فردريك غمگين بود : چرا كارهاي او باعث ناراحت شدن دوستاش مي شد ، پيش خودش فكر مي كرد ، چه ارتباطي مي تونه بين زندگي او با دوستاش باشه ، به خودش مي گفت شايد بهتر باشه از زندگي دوستاش كنار مي رفت ، ولي چه طوري يا به چه قيمتي ، به قيمت از بين رفتن دوستي چند ساله ، يا با از بين رفتن آرامش دوستاش و البته خودش ؟!!!
فردريك خسته بود : مي خواست به كسي بگه كه ديگه دوستش نداره ولي پشيمون مي شد ، مگه مي شه آدم كسي رو مدتي دوست داشته باشه بعد ديگه دوستش نداشته باشه ، چرا دوستش داشته كه حالا ديگه دوستش نداره و چرا حالا دوستش نداره ؟!!!