Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...
زندگيم را با دستهاي خودم دو تكه كردم.
اينجا كاري ندارم،درسم و كارم همه اونجان.
و وقتي اونجام هيچ احساس خوبي ندارم.
آدم بايد ديوونه باشه چنين كاري كنه!
آدم بايد ديوونه باشه كه دانسته چنين كاري كنه!
آيا آنچه انجام مي دهيم دانسته است ؟ اگر دانسته باشيم كه اشتباه است كه انجام نمي دهيم ، مي دهيم ؟! اگر انجام مي دهيم دليل چيست ؟ آيا راه ديگري نداريم ؟ اگر راه هاي ديگر هم بود پس چرا اين راه را مي رويم ؟ اين گونه بودن خواست ما بوده و البته همه راه معلوم نيست و نبوده كه ما مي رويم ، حتي اگر بدانيم شايد اشتباه باشد ، البته شايد ، پس مي رويم !
مي گويي در رفتن تنها دليل من نيستم ، آنچه اطراف من هست عامليست براي رفتن ، خب درسته ولي اين عوامل رو من بوجود آوردم ، تو بوجود آوردي و ... اين طوري ميشه كه ما مجبور ميشيم دانسته كاري رو انجام بديم و گاهي هم خودمون رو به ندانستگي بزنيم ، نه ؟
...