Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...
از وبلاگ قاصدك ، مال هفته هاي پيشِ ولي بي لطف نيست :
جملات حکيمانه :
شراب شيراز چيز مزخرفي است وقتی فرداي نوشيدنش بايد به اداره بروی.
اداره جای مزخرفي است وقتي که شب قبلش شراب شيراز نوشيده باشي.
امروز كلاس دو بودم ، در هواي آزاد ، مي تونستي به راحتي نفس بكشي ، با هر نفس زندگي رو حس مي كردم ، مناظر اطراف هم خيلي زيبا بود و برگ هايي كه زير پاهاي ما خش خش مي كرد حضور پاييز رو فرياد مي زد و چه فرياد دل انگيزي ، من پاييز رو دوست دارم ، فصل هزار رنگ :)
داشتيم نرمش مي كرديم كه يه دسته كلاغ غارغار كنان با شمارش ما همصدايي مي كردند ، بي اختيار ياد « كسري » نويسنده وبلاگ كلاغ افتادم ، نمي دونم او از زندگي چي مي خواست و به هدفي كه داشت رسيد يا نه !
اين هم براي كلاغي كه رفت :
آهاي كلاغه كجا ميري
كجا ميري
به كدوم آسمون ميري
كجا مي خواي پر بزني
كدوم هوا رو حس كني
آهاي كلاغه يادت مياد
يه روزي پرواز مي كردي
يادت مياد من ديدمت
داشتي اون بالاها مي پريدي
هر چي من بال مي زدم
بازهم تو بالاتر بودي
خيلي بالا
خيلي بالا
آهاي كلاغه مي شنوي
صداي من رو مي شنوي
يادمه اون وقتها
بلد نبودم غارغاري
با نوكهام
تو رو اشاره مي كردم
تا بشنوي صداي من
نواي من
آهاي كلاغه كجا ميري
كجا ميري
اگه بري
براي كي غارغار مي كني
آهاي كلاغه كاش بودي
برات مي گفتم يه روزي
يه كلاغ كوچولويي
اون هم غارغار بلد نبود
با نوكش من رو اشاره مي كرد
مي خواست به من چيزي بگه
برام يه شعري بخونه
شايد قصه خودم
براي من
خوب يادمه
كه فهميدم
كلاغ ها رو دوست دارم
دوستت دارم