Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...
يك دوست تازه پيدا كردم كه برام اين شعر رو فرستاده ، از خودش هست :
نرو از پيشم نرو
نرو از پيشم نرو كه به قلبم مثل گنجشك رو درختا جاكردي
نرو از پيشم نرو كه به رگهام مثل يك قطره خون جا كردي
نرو از پيشم نرو كه تو هستي خاطره هاي رفته ام
نرو از پيشم نرو كه تو هستي شعر درون دفترم
بگو تا بدونم تو در كدوم شبِ مني
بگو تا بدونم تو از كجا پر مي كشي
تو سپيدي مثل ماه يا مثالِ شبِ سيا
تو الان پر مي كشي يا آخر قصه ما
...
اين يكي خيلي قشنگه :
خاطرات من و تو مثل دو پيچك
ميگيرن دستاشونو به هم ديگه مثل دو كودك
قلب ما مثل درختِ كه گرفتار خزونه
ولي پاييز رو تا حالا اون نديده
عشقِ ما مثل يك چشمه هميشه راهي به دريا
ولي حالا اون گرفتارِ زِ سرما
يخ زده چشمه و مرده توي اين راهي كه پيره
توي اين راهي كه رفته هميشه از اون گذشته
حالا ديگه نمي خوام از عشق بخونم
چون كه چشمه عشق رو يخ زده ديدم
حالا ديگه واسه چي عاشق بمونم
واسه چي اين قلبم رو عاشق بدونم
توي اين دوره زمونه كه وفا جايي نداره
چرا من وفا بذارم كه حالا اين گونه باشم
...
شما هم نظرتون رو بنويسيد تا براش بفرستم .
