Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...


N

    O

        T

            H

                I

                    N

                        G



Monday, August 26, 2002

هفته پيش كه زن عمو اينجا بودن (از آمريكا براي چند هفته اومده بودن ايران) رفتيم حمام ديزي خورديم :) !
جاتون خالي خيلي خوش گذشت ، بعد از خوردن ها رفتيم كه گشتي دور حمام بزنيم ، جايي كه غذامي خوردن بينه حمام بود و با فرش وپشتي تزيين شده بود ، كنار بينه ها قسمتهايي بود كه قبلاً جاي كفش بوده و حالا در اون چراغ گذاشته و محيطي رويايي ايجاد كرده اند . نقش هاي تاريخي روي ديوارها و سقف تا حدودي پاك شده بود ولي خب باز هم جالب و قابل ديدن بود ، گاو كِشي كامل خراب شده بوده و جاي اون آشپزخانه درست كرده بودن ، گاو كشي قسمتي بوده كه دو تا گاو آب از چاه ميكشيدن تا به حمام برسه .
راهرويي بوده كه به بيرون راه داشته و حالا به دستشويي تبديل شده بود و حمام بزرگي كه در دست تعمير بود و فعلاً اجازه نبود وارد اون بشي اما ما با خواهش رفتيم كه ببينيم و بعد از كمي نگاه كردن برق رفت!! راستش همين خودش كلي مزه داشت و آروم آروم اومديم بيرون ..
شبِ قبل از رفتنشون رفتيم باغ و جاي همگي خالي تا نزديكي هاي 4 صبح زديم و رقصيم ، شهاب (يكي از پسر هاي فاميل) با اينكه تازه ازدواج كرده اون قدر شيطنت كرد و رقصيد كه همه رو به رقصيدن وا داشت :)
حيف كه رفتند :(

behnaz // 1:30 AM
____________________________________________

Comments: Post a Comment