Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...


N

    O

        T

            H

                I

                    N

                        G



Sunday, July 28, 2002

اون روز خانه مادر بزرگ ماندم ، شب بيرون خوابيديم و جاتون خالي چه هوايي ، آسمون صاف و پر ستاره ، بوي خوش ياس ها لحظه اي تنهات نمي گذاشت ، راستش آرامش عجيبي داشتم ، چند روزي بود كه احساس خيلي خوبي نداشتم و نگران بودم ، چرا ، گاهي خودم هم نمي دونم ، بي دليل يا بي خبر از دليل دل گرفتگي خودم ، بهو نه مي گيرم و سر هر چيز بي اهميتي ناراحت مي شوم و حتي مادرم رو ناراحت مي كنم !!
اين هم چند خط در لحظه هايي كه هواي دلم غمگين هست :

هيچ نمي يابم

قلم بي حركت
غرق در انديشه خويش
شعرم ، شعر سكوت
هيچ نيست
براي گفتنِ
لحظه هاي احساس
نم نمك چرخيدن
يا كه بوسه بر ياس
رقص باد خسته
در چمن زار ترس
يا كه آه خفته
و نيافتن !
نيست ،
هيچ نمي يابم

امروز سري به آرشيو وبلاگ خودم زدم و دوباره نوشته هام رو خوندم ، اولين نوشته بعد از سلام در آرشيو نبود ، چرا ، نمي دونم ! بعد از اون نوشته ها بود كه اسم وبلاگ رو انتخاب كردم ، بد نيست اينجا بنويسمش :

هيچ :

به دنبال خود مي گردم
خود را صدا ميزنم
دوباره
از نو
هميشه صدا ميزنم
فرياد
دوباره
نيست
هيچ!
هميشه من گم ميشم
دوباره
از نو
هر روز
هميشه
هميشه من گم ميشم
در خود
ميگردم
شايد بيابم
كمتر
هميشه كمتر و كمتر
نمييابم
دوباره
از نو
از نو
دارم نيست ميشم
هيچ!
...

behnaz // 9:26 PM
____________________________________________

Comments: Post a Comment