Here, you'll find nothing
nothing
not even the sound of a butterfly's wings
nothing
wait...
listen carefully...
and think
think
any breath
in any sentence
any palpitation
in any word,
is a sound;
it is me
...
سلام بر هواي لطيف يك صبح زود ، پاك و زيبا هم آواز گنجشكان و هم پرواز ابرها ، سلام بر برگ سبزي استوار بر شاخه ، شاخه اي شاداب و جوان ، سلام ، سلام بر دوستي مهربان و دلسوز ، به وسعت مهرباني دريا ، به زلالي يك رود ، به گرمي خورشيد سرك كشيده از كوه هاي استوار و به دلنشيني نسيمي روح بخش ، سلام به دوستي كه با سلامش جان تازه داد و سلام به تو : )
چند روزي امكان كار با كامپيوتر نبود ، من هم رفتم سراغ دست نوشته هاي سالهاي پيش ، چيزي حدود 9 سال پيش ، چه آرامشي گرفتم ، چه صداقتي ، چه دل پاك و تنهايي ، چه تفكراتي و از همه مهم تر چه اعتقادات محكمي .
از دنيا بيخبر ، بدون هيچ قصدي در نوشتن و تنها براي خود سرودن ، چه حرفهايي كه گفتم ! ( خودم تعجب كردم !! )
چند تايي رو براتون مي نويسم ، مال حد اقل 5 سال پيش ، از دختري كه نمي دونه حتي اطرافش چي مي گذره !!
اشك
گاهي دلم مي گيرد
آسمانش تيره و تار
جلوي نور را مي گيرد
زمينش خشك و بي بار
جلوي شادي را مي گيرد
آهش بي صدا اما غمبار
×××
گاهي روح قلبم را مي فشارد
ابرهايش در هم مي روند
در درونش آب را مي فشارد
پلك ها بر هم مي روند
اشك چشم را مي فشارد
آب ها از جان مي روند
×××
گاهي چشمه اي مي جوشد
شبنمي جاري مي شود
آهي بيرون مي دود
فريادي اوج مي گيرد
چهره اي سرخ مي شود
و دستي بر صورت مي رود
×××
گاهي دستي مي لرزد
پايي سست مي شود
كمري خم مي گردد
سري افكنده مي شود
شانه اي مي لرزد
تني بر زمين نقش مي شود
...
اين هم يكي ديگه كه 6ـ7 سال پيش براي آزاده نوشتم ( آزي جان يادت هست )
